سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دنیای کامپیوترواینترنت

هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
منوی اصلی

[خـانه]

[شناسنامه]

[پست الکترونیــک]

[ورود به بخش مدیریت]

لوگوی وبلاگ
دنیای کامپیوتر واینترنت
بایگانی
موضوعات

اوقات شرعی
لینک دوستان

غم نامه من
مردمان آشنا

لوگوی دوستان

جستجوی وبلاگ
:جستجو

با سرعتی بی نظیر و باور نکردنی و اعجاب انگیز متن یادداشتهارا کاوایش کنید!

موسیقی وبلاگ
اشتراک در خبرنامه
 
ارسال پیغام خصوصی
یــــاهـو
کل بازدیدهای وبلاگ
2964
بازدیدهای امروز وبلاگ
305
آمار بازدیدکنندگان

[گرفتن کد آمار وبلاگ ]

پارسی بلاگ
www.parsiblog.com

مطالب زیر توسط رضا رضائی نوشته شده است!

عنوان متن دوستان شرح پریشانی من گوش کنید دوشنبه 84 مرداد 17 ساعت 3:42 عصر

 

سلام عزیزان من امیدوارم که حالتون هوب باشه درسته که این وبلاگ

 

رابرای آموزش دادن  درست کرده بودم اما واقعا  امشب  دلم گرفته

 

میخوام این مطلب را درابنجا بگنجانم وقتی شما  این مطلب را می بینید

 

خواهید که روز نوشته شده اما چون الان  سرور  پارسی بلوگ برام

 

 کار نمیکنه  میخوام فردا  بذارم بخاطر این نوشته شده درساعت  روز

 

را نشون خواهد  داد متشکرم

 

دوستان شرح پریشانی من گوش کنید

قصه بی سرو سامانی من گوش کنید

گفتگوی من و حیرانی من گوش کنید 

 روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

کوی بت عربده جویی بودیم

کس بجز من و دل در این سلسله بند نبود

درد این قصه جانسوز نگفتن تا کی ؟!؟!؟

سوختم ، سوختم ، این راز نگفتن تا کی ؟!؟!؟

پس گوش کنید  

فلک کور است                   فلک کور است

دلم ویران و رنجور است                 خدایا ترسم از چیست ؟!؟!؟

عروس جشن امشب برای کیست ؟!؟!؟

صدای ساز می آید             صدای نغمه و آواز می آید

داماد هی ، هی کنان از نگارم بوسه می گیرد

همین دختر که امشب بله می گوید

 همین دختر که ره به سوی حجله می پوید

زمانی روزگاری قسم می خورد عروس جشن ما باشد

پس کجا رفت آن قسمهایش ؟!؟!؟

وفا و عهد و پیمانش ؟!؟!؟

وفا و عهد و پیمان هیچ

من هم هیچ ، اصلا خدا هم هیچ

ولی جغدان ، چرا بر بام من امشب نمی خوانند ؟!؟!؟

مگر شومی تر از امشب چه میدانند ؟!؟!؟

بمیرند ، بمیرند آن کسانی که امشب گویند مبارک باد

به عشق و عاشقی سوگند       که امشب را هیچ مبارکبادی نیست

من امشب باده می خواهم             من امشب شراب می خواهم

رفیقان باده بردارید                                 زیر سر این بیمار بگذارید

من امشب از خودم و این دنیا که به آن هیچ اعتباری نیست

بیزار شدم

خوش وخرم باشید
 


نظرات شما ( )

Powered by : پارسی'>http://www.parsiblog.com/">پارسی بلاگ
Template Designed By : MehDJhttp://khafansara.parsiblog.com/">MehDJ